کودکی از پدر فقیرش یک جفت کفش نو خواست
پدر بهش گفت این 1000 تا چسب زخم رو بفروش تا برات کفش بخرم...
بچه نشست با خودش فکر کرد؛ یعنی باید آرزو کنم 1000 نفر یه جایشون زخم بشه تا من کفش بخرم؟ ولش کن، همین کفشای پاره خوبــــــــــــــه...
خدایا!!
گاهی دلهای بزرگ را آنچنان درون سینه هایی کوچک میگذاری که شرمسار میشویم از بزرگی که برای خود ساخته ایم...
میدونی چرا ادم برفی عمرش کوتاه!؟
چون وقتی میسازیمش با عشق میسازیمش
با عشق رو لبهاش خنده میکاریم
با عشق مواظبش هستیم خراب نشه و کنارش عکس میگیریم
بیچاره باور میکنه که دوسش داریم.
اما وقتی کارمون باهاش تموم میشه تو اوج خنده و لذت میبینه یهویی اونی که ساختش یه گلوله برفی میکوبه تو صورتش و میخنده...
ادم برفی نمیدونه ادمها چقد زود خسته میشن...
نمیدونه زود سرد میشن و دنبال جای گرم تری میگردن... آدم برفی از گرما خورشید اب نمیشه" از شرم سادگی خودش خیس عرق میشه و اب میشه...
خدا همیشه آنلاینه....
کافیه
دلت رو به روز رسانی کنی
اون موقع میبینی که در تک تک لحظات کنارت بوده
و هست و خواهد بود....
اگر دیدی خط ها شلوغه و حس میکنی جوابی نمیاد،
از پسورد"یا حی ویاقیوم " استفاده کن....
خدا به این پسورد حساسه و به سرعت نور جواب میده.
گاهی که حس میکنیم ارتباط قطع شده.....
مشکل از مخاطب نیست، دل ما ویروس گرفته....
هرسال وقتی بیست و شیش اسفند هزاران شهاب به سمت زمین هجوم میاوردن
از خودم می پرسیدم
چه اتفاقی افتاده که آسمونیا میخوان خودشونو به زمین برسونن؟
و امسال فهمیدم اونا به پیشواز حضور مسافری میان که زمینو
با گامهای مهربونش نوازش کرد تا سفرشو از خودش به خدا شروع کنه
تولدت مبارک عطیه جونم
دوس گلم ایشالا همیشه شاااااااد و خوشبخت و موفق باشی
البته به یاد ما هم شدیدا باشی
وبلاگ عطیه جان:گلستان سخن
هوا چقدر خوب و دو نفره ست ...
من هستم و خدا ...
و در جاده ی زندگی ، صورتم مهمان نسیمی که معطر شده از امید ...
به خودم میگم : هیچ چیز ارزش این رو نداره که دستم رو از دستان مهربون خدا بکشم بیرون و بگذارم تو دست غیر خدا ...
راستی اونکه دستان مهربان خدا رو به غیر او فروخت غیر از افسوس چه چیزی رو بدست آورد ؟
" جاده های زندگی را خدا هموار می کند
کار ما فقط برداشتن سنگ ریزه هاست ... "
پس اینقدر آه و ناله چرا ؟!
قیمت=خدا!
-----------------------------
وقتی خدا هست هیچ دلیلی برای ناامیدی نیست.
.::. مطالب قدیمیتر