تکیه کلامش بود …
.
فرق نمیکرد موقع سلام یا وقتـــ خداحافظی ، میگفتـــ
.
“تنــور دلتــــ گــرم“
.
بعدها هر جــا از دلــم مایه گذاشتـم
.
و اتفاق خوبی برایم افتاد، یـاد حرفـش افتادم…
.
تابستونو زمستون هــم نداشت
.
.
انگار تنور دلتــــ که گـرم باشد نان مهربــانی دلتــــ را میخوری،
.
هر چه دلتــــ گرم تر، مهربانیتـــ بیشتر،
.
روزگارتــــــ آبادتر، خودتـــــــ راضی تر..