«به نام وجودی که وجودم از وجود پر وجودش بوجود آمده است»
افسر ارشد ارتش اتریش
سمسار تو سمساریش پوست سوسمار داشت
منوچهر با یه بقچه پر تربچه، توی باغچه، خورد پیازچه!
این باد چه بد باد بدی بود که من باد به بد بادی این دگرباد ندیدم
مگه میشه با یه تیشه زد به ریشه بعد به شیشه، بعد بگیم چیزی نمیشه؟
یه مرده، یه روز که سرده، سر خورد با سر خورد به نرده
امشب شب سه شنبه س، فردا شبم سه شنبه س، این سه سه شب اون سه سه شب هر سه سه شب سه شنبه س.